رمان رعیت کوچولوی من
در خدمت شما هستیم با رمان زیبای ” رمان رعیت کوچولوی من ” از سایت رمان خون امیدواریم مورد پسند باشه همراه ما باشید/
خلاصه از ار رمان »
با صداي اخرين زنگ الارم گوشيم پوفي كردم و تو جام نيم خيز شدم اصلا دلم نميخواست از تخت نرم و راحتم جدا بشم
ولي چي ميشه كرد،اگر امروزم نميرفتم سر كلاس استاد ميري مطمعنن اين ترم حذفم ميكرد
كش و قوسي به بدنم دادنم و گوشيمو برداشتم و ساعتو نگاه كردم اوه اوه ساعت هشت بود و همش يك ساعت وقت داشتم اماده بشم و خودمو برسونم دانشگاه
خيلي عجيب بود كه مامان امروز سراقم نيومده براي بيدار كردنم!سري به سمت سرويس توي اتاقم رفتم و دست و صورتمو شستم
اومدم جلوي اينه يه ارايش سرسري الكي كردم هرچند زيادم اهلش نبودم به قول بابا ارشام به ارايش احتياج ندارم
چه اعتماد به نفسي هم داره باباي ما
از فكر خودم خندم گرفت سري مانتو و مقنعه و پوشيدم و كيفمو برداشتم همون جور كه از پله ها پايين ميرفتم شروع كردم به صدا زدن مامان
_سراب بانو …سراب خوشگله كجايي!!
من ديرم شده ميرم دانشگاه
این رمان بصورت انلاین میباشد
لذا جهت حمایت از نویسنده این رمان آنلاین مطالعه کنید
خواندن آنلاین رمان رعیت کوچولوی من
رمان های که دیگر کاربران خوانده اند:»
ازدواج اجباری
حرارت تنت
دانشجوی شیطون بلا
رمان عشق تعصب
رمان خان زاده
دانلود رمان پناهم باش
دانلود رمان خانزاده هوس باز
رمان ارباب خشن و هات من رمان ارباب حریص من رمان سه دبیرستانی هات رمان دکمه و شلاق رمان مردی که به زانو درآمد رمان هوس پرستان رمان نهایت لذت رمان دختر خلافکار
سلام میگه این گفتگو وجود ندارد چیکار کنم؟
سلام منتظر باشید کانال جدیدشو درج کنم.
سلام این رمان کی پارت بندی میشه